-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باهل خطه فریومد از طریق رضا مگر بعین عنایت نظر فکند خدا
2 که آفتاب سپهر کرم بطالع سعد فکند سایه الطاف خود برین ضعفا
3 ستوده آصف ایام عز دولت و دین که زیبدش که کند پادشاهی وزرا
4 زهی کریم نهادی که بر بسیط زمین سپهر با همه دیده ندید مثل ترا
5 توئی که بر چمن جان هر که زنده دلست ز فیض ابر سخای تو رست مهر گیا
6 توئی چنان که اگر ذره ئی شود موجود ز عزم و حزم تو در پیکر زمین و سما
7 زمین شود چو سما بیقرار و سرگردان سما شود چو زمین با وقار و پا بر جا
8 گذشت بر دل من یکسخن بخواهم گفت خدایگان ز ره لطف اگر کند اصغا
9 سعادت ازلی با عماد دولت و دین جهان رادی و مردی سپهر جود و سخا
10 ز بدو فطرت و آغاز آفرینش او مقارنست و برینحال واقفست و گوا
11 سعادتی نه همانا که به تواند بود ز اتفاق ملاقاتت ای خجسته لقا
12 بکام دل ز جهان داد عیش بستانید که هست بر گذر این سخت کوش سست وفا
13 زمان دولت و اقبال مغتنم شمرید میفکنید از امروز کار بر فردا
14 مگر ز بخت شما نیز باید ابن یمین فراغتی که نواند گزارد فرض دعا
15 چو روزگار که تفریق و جمع شیوه اوست نمیزند نفسی بی رضای رأی شما