-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهاران گر به گلشن طرح جام و ساغر اندازیم بیا این سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم
2 سیاهی گرانمایه غم که سازد وقت ما تیره به یک برق شعاع جام بنیادش بر اندازیم
3 ز رعنایان دو رنگی تا بکی دیدن درین بستان یکی ما هم شراب لعل در جام زر اندازیم
4 بیارائیم بر طرف گلستان بزم شاهانه ز مستی شور و غوغا در رواق اخضر اندازیم
5 به رقص آریم هر سو شاهدان شوخ را وانگه به دستان مطربان را نیز در یکدیگر اندازیم
6 گه مستی شهان گر پا نهند از حد خود بیرون فریدونرا سراندازیم و جم را افسر اندازیم
7 بنه زانو که می نوشیم و از ترکان یغمایی تماشای عجب در اهل این نه منظر اندازیم
8 بدین آئین قدح نوشان و پاکوبان و سرمستان به رندان خویش را سوی خرابات اندر اندازیم
9 شبی هر کس که چون فانی بدین سان مست خواب افتد سزد جام صبوحش گر به صبح محشر اندازیم