- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار و موکب منصور شه ردیف هم آمد شکست تو به قرین نیز با شکست غم آمد
2 بظاهر ار ستمی شد زدی بباغ، کرم بود که این کرامت گلشن ز فیض آن ستم آمد
3 ز چهره پرده برافکن که عهد جلوه ی گل شد بجام باده در افکن که روز جشن جم آمد
4 مؤذن اینکه نظر میکند بجانب مشرق بگو بطلعت و زلفش ببین که صبحدم آمد
5 چه راه بود که هر کس که پیش رفت پس افتاد چه سود بود که هر کس که بیش برد کم آمد
6 گمانم آنکه مرا حاجتیست در خور جودش خجل بمانده ام اکنون که نوبت کرم آمد
7 بحاجت دگرش حاجت او فتاد همانا که احتیاج نشاط از غنای دوست کم آمد