1 بدر فلک شرف خلیفه چون زایر تربت حسین است
2 در صبح ازل ز مهر فطری نازان به محبت حسین است
3 فانی شده در زمان فوتش ایام شهادت حسین است
4 وین حسن موافقت که گفتم بیشک ز عنایت حسین است
5 این از همه خوبتر که او را تاریخ شفاعت حسین است
1 به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
2 منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
1 بر رخ پر عرق مکش سنبل نیم تاب را در ظلمات گم مکن چشمهٔ آفتاب را
2 گر به حیا مقیدی برقعی از حجاب کن پردهٔ رخ که پیش او باد برد نقاب را
1 وصلم نصیب شد ز مددکاری رقیب یاران مفید بود بسی یاری رقیب
2 در شاه راه عشق کشیدم ز پای دل صد خار غم به قوت غمخواری رقیب