1 بدر فلک شرف خلیفه چون زایر تربت حسین است
2 در صبح ازل ز مهر فطری نازان به محبت حسین است
3 فانی شده در زمان فوتش ایام شهادت حسین است
4 وین حسن موافقت که گفتم بیشک ز عنایت حسین است
5 این از همه خوبتر که او را تاریخ شفاعت حسین است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مالک المک شوم چون ز جنون هامون را در روش غاشیه بردوش نهم مجنون را
2 گر نه آیینهٔ روی تو برابر باشد آه من تیره کند آینهٔ گردون را
1 گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را که به آن شربت آلوده لب آلوده تو را
2 که به آن مایهٔ جهل این قدرت کرده دلیر که ز اندیشهٔ دل بر حذر آسوده تو را
1 این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بیدرد آه آسمان سوزت کجاست
2 این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به