- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست
2 آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست
3 آسمان در حرکت از اثر یک جام است دور برپاست اگر شیشه و پیمانه بجاست
4 بسته در هر خم مویش دل و جانی است به زور هر شکنجی که بر آن زلف دهد شانه بجاست
5 شاهباز از پرش افتاد و نشیمن شد خاک جغد پر ریخته را گوشهٔ ویرانه بجاست
6 یار آن است که با غیر نگیرد آرام تکیهٔ شمع به بال و پر پروانه بجاست
7 شیشهٔ توبه ز یک قطرهٔ می آب شود عهد ها می شکند تا می و میخانه بجاست
8 سنبلت گشت سمن، سیر گل از یاد نرفت عقلت آمد به سر و غفلت طفلانه بجاست
9 همه اعضای سعیدا هدف این معنی است سنگ طفلان نه همین بر سر دیوانه بجاست