-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم بد دور که زیباتر از این نتوان بود بنده روی تو خواهم ز میان جان بود
2 دل من در هوس آن لب چون آب حیات بس که در تیرگی زلف تو سرگردان بود
3 گفته بودند که روی تو به از خورشید است چون بدیدیم به جان تو که صد چندان بود
4 حسن در عهد تو مشهور به همشهری ماست پیش از این نسبت او گرچه به ترکستان بود
5 آب حیوان به زمان لب تو پیدا شد تا به امروز گر از دیدۀ ما پنهان بود
6 خاک پای تو گروهی که به جان بخریدند همه انصاف بدادند که نیک ارزان بود
7 عندلیب است در این باغ مگر جان همام که مدامش هوس روی گل خندان بود