- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر دارد که پرویز از لب شیرین دهانی پر شکر دارد
2 وز آن در بادیه حیران رود مجنون سرگردان که درحی حسن لیلی جلوه با یار دگر دارد
3 سوی باغم مخوان ای خواجه دهقان چه سود آخر ز باغی در نظر آن را که داغی بر جگر دارد
4 کجا در کوی تو یاد آرد از فرش حریر آن کس که خار اندر ته پهلو و خارا زیر سر دارد
5 چه حد چون منی از رخ کشیدن زلف مشکینت براین دولت اگر دارد ظفر باد سحر دارد
6 به از تابوت محمل نیست وز احباب محمل کش گر از خاک درت آواره ای رو در سفر دارد
7 به پیش تیر تو سینه سپر شد وین دل نالان نه چندین ناله از تیر تو دارد از سپر دارد
8 هنر عشق است و دانایی ز علم و عقل یکتایی خوش آن کس کو دلی دانا و جانی پر هنر دارد
9 شدی عاشق به پای دوست نقد جان فشان جامی نباشد عاشق آن کز دوست جان را دوستتر دارد