1 یار آینه حسن دلارای خود است یک دیدهٔ محو، در تماشای خود است
2 این حسنِ غیور برنمی تابد غیر موسی و عصا و طور سینای خود است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
2 ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک دامن زکاوش مژه کان یمن شود
1 چشمم گشوده است در فیض نوبهار از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار
2 منت خدای راکه به عون عنایتش منت پذیر نیستم از خلق روزگار
1 ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را
2 نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **