1 ایا صدری که آمد چرخ نیلی یکی از بندگان چاپلوست
2 رسید اینک بشادی نوبت آنک بدرّد سقف چرخ آوای کوست
3 بسی روزست تا چرخ از شب و روز همی سازد دویت آبنوست
4 وزارت چشم برره، دست بر دست همی دارد امید دست بوست
1 تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
2 جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست دردست من آی کز دلم تنگ ترست
1 سپیده دم بصبوحی شتاب باید کرد بگاه قدحی پر شراب باید کرد
2 نه درّ ه ایم که با افتاب برخیزیم صبوح پیشتر از آفتاب باید کرد
1 دلبرم هم ز بامداد برفت کرد ما را غمین و شاد برفت
2 آن همه عهدها که دوش بکرد با مدادش همه زیاد برفت