1 اوحدالدین انوری ای من مرید طبع تو وی هوای عشق و مهر تو مراد طبع من
2 هم ببینم دولت وصل تو اندر ربع خویش گر محل دولت و اقبال گردد ربع من
1 به دو چشم تو که تا زندهام تو خداوندی و من بندهام
2 سر زلف تو گواه من است که من از بهر رخت زندهام
1 رخت مه را رخ و فرزین نهادست لبت بیجاده را صد ضربه دادست
2 چو رویت کی بود آن مه که هر مه سه روز از مرکب خوبی پیادست
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار