دور از تو هرشب از رهی معیری غزل - جلد چرم 13

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم

1 دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی‌حاصلم؟

2 چون سایه دور از روی تو افتاده‌ام در کوی تو چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم

3 از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم

4 لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش‌فام کو؟ وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم

5 در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم

6 در عشق و مستی داده‌ام بود و نبود خویشتن ای ساقی مستان بگو دیوانه‌ام یا عاقلم

7 چون اشک می‌لرزد دلم از موج گیسویی رهی با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم

عکس نوشته
کامنت
comment