- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بیحاصلم؟
2 چون سایه دور از روی تو افتادهام در کوی تو چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
3 از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم
4 لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتشفام کو؟ وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
5 در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم
6 در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن ای ساقی مستان بگو دیوانهام یا عاقلم
7 چون اشک میلرزد دلم از موج گیسویی رهی با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم