- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم تر سفید کم فتد زینسان شراب لعل را ساغر سفید
2 گریه دایم سیاهی را نبرد از بخت من زاغ را بسیاری باران نسازد پر سفید
3 بر بنا گوشت کشد زلف سیه خود را دراز همچو هندوی برهنه کش بود بستر سفید
4 ریخت از ابر تجلی روی تو باران نور خانه چشم و دلم را ساخت بام و در سفید
5 صفحه ای از مصحف خوبیست آن روی و عذار یک طرف از وی نوشته یک طرف دیگر سفید
6 ای که می پرسی ز راه کعبه عشقم نشان ز استخوان کشتگان راهیست سرتاسر سفید
7 در لباس خط و کاغذ گفته جامی بود نو عروسی جامه مشکین کرده و چادر سفید