1 اوستاد شعر ابن یمینست امروز که بشاگردی او گشته عطارد راضی
2 حال را همچوویی نیست بشیرین سخنی به ازو نیز نبودست بعهد ماضی
3 صدق دعویش چه محتاج گواهست آخر از خرد پرس کزو به نبود کس قاضی
1 خرم دلی که مجمع سودای حیدرست فرخ سری که خاک کف پای حیدرست
2 جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 حبذا این قصر جانپرور که تا گشت آشکار کرد پنهان رخ ز شرم او بهشت کردگار
2 از لطافت هست تا حدی که جفتش در جهان کس نبیند غیر ازین فیروزه طاق زرنگار