1 مشتاق جفای یار بهر من و تست خونخواری آن نگار بهر من و تست
2 در گلشن عشقش که پر است از گل و خار گل بهر خسان و خار بهر من و تست
1 بتی کز صحبتم گیرد ملالش چه سازم گر نسازم با خیالش
2 که مخصوص منست و خاصه غیر شب هجرانش و روز وصالش
1 آنان که می طلب زخم آرزو کنند خون جای باده غنچه صفت در سبو کنند
2 بگذر ز کام دل که نماند درین چمن گل اینقدر بشاخ که چینند و بو کنند
1 خونم ز لب بوسه فریب تو هوس ریخت آخر ز غمت خون مرا بین که چه کس ریخت
2 با حسرت گلشن چه کند مرغ گرفتار صیاد چه شد گل به در و بام قفس ریخت