فال فرخنده بیایید به دیدار از حزین لاهیجی غزل 771

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم

1 فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم برقی از شمع تجلّی به شب تار زنیم

2 بر رخ غیر ببندیم در خلوت دل کوری مدعیان بادهٔ اسرار زنیم

3 ور شود در سر مستی تهی از باده کدو شیء اللّه به در خانهٔ خمّار زنیم

4 داغ عشق است که سرمایهٔ آرایش ماست شمع سان زآتش دل لاله به دستار زنیم

5 ناخن از بهر خراشیدن دل در کف ماست سینه تا هست چرا تیشه به کهسار زنیم؟

6 خامهٔ ما به رگ تار نفس مضراب است دست تا کار کند زخمه برین تار زنیم

7 دل چو سرشار شود از غم بیهوده حزین وقت آن است که پیمانهٔ سرشار زنیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر