1 اطبّا ز نُقل اندک آوردهاند به مقدارِ حاجت صفت کردهاند
2 گر اندگ خوری نُقل بهتر بود زیان کارتر میوهی تر بود
3 می البتّه اول زبان میگزد اگر بشکنی حدّتش میسزد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در عشق اعتبار منه صلح و جنگ را زیرا نشانه ی دگرست این خدنگ را
2 تا از خودی خود نبرندت برون تمام از دامن تو باز نگیرند چنگ را
1 به کام دل بدیدم خویشتن را گرفتم در بر آن سیمین بدن را
2 به دستم داد زلفی کز نسیمش جگر خون گردد آهوی ختن را
1 چو به ترک تاز بردی دل مستمند ما را به کمینه بنده ی خود به از این نگر خدا را
2 اگر از سر عنایت به چو من نیاز مندی نظری کنی به رحمت چه زیان کند شما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به