در پای تو تنها به سر ماست از کمال خجندی غزل 940

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

در پای تو تنها به سر ماست فتاده

1 در پای تو تنها به سر ماست فتاده خلقیست به آن خاک قدم روی نهاده

2 از بیم رقیب تو کزین در همه را راند خون مژهای پیش تو یک دم نستاده

3 دل مهر لب لعل تو دارد همه دانند پیدا بود از جام تنک جوهر باده

4 شرمنده نیم از دهن او بدو بوسی کآن وعده بسی داده ولی هیچ نداده

5 هرچند شه ما به وفا سخت بخیل است هستند گدایان به دعا دست گشاده

6 درد آرچه زبادست ز هجران تو ما را از بیم ملامت نتوان گفت زیاده

7 بگذر به کمال از دل او پرس که گویند من عاد مریضا فله اجر شهاده

عکس نوشته
کامنت
comment