-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد بس دل که از این سلسله در پای تو افتاد
2 تنها نه من افتادهٔ سر پنجهٔ عشقم بس تن که ز بازوی توانای تو افتاد
3 هرگز نشود مشتری یوسف مصری شوریده سری کز پی سودای تو افتاد
4 در دیدهٔ عشاق نه کم ز آب حیات است خاکی که بر آن سایهٔ بالای تو افتاد
5 آسوده شد از شورش صحرای قیامت هر چشم که بر قامت رعنای تو افتاد
6 آگاه شد از معنی حیرانی عشاق هر دیده که بر صورت زیبای تو افتاد
7 هر دل که خبردار شد از عیش دو عالم در فکر خریداری غم های تو افتاد
8 از دامن شیریندهنان دست کشیدم تا بر سر من شور تمنای تو افتاد
9 خورشید فتاد از نظر پاک فروغی تا پرده ز رخسار دلا رای تو افتاد