-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر به کربلا طلب جنگ را اشقیا میکرد
2 نظر به عارض وی مینمود شاه شهید به عرش قاصد آه از جگر رها میکرد
3 نگه به قامت وی میفکند و تیر غمش ز بیکسی به دل سنگ خاره جا میکرد
4 کسی نبود که مرهم نهد به زخم دلش ز غصه سوی خدا روی التجا میکرد
5 که ای خدا تو گواهی که بهتر ا ز اکبر اگر که داشت حسین در رهت فدا میکرد
6 چه اکبری که به ماه رخش گشودی چشم هر آنکه یاد ز رخسار مصطفی میکرد
7 سکینه در حرم از ماتم برادر خویش به سینه میزد و فریاد و اخا میکرد
8 ز غصه زینب بیخانمان فتاده به خاک چو نی به حال شه نینوا نوا میکرد
9 بغل نمود دو زانو به سینه و لیلا نظر به قد علی اکبر از قفا میکرد
10 نداشت چاره دیگر ز محنت ایام به صبر درد دل خویش را دوا میکرد
11 دریغ و آه از آن دم که پیش چشم حسین میان خون بدن اکبرش شنا میکرد
12 گهی نظر به پدر مینمود با حسرت برای دادن جان گاه دست و پا میکرد
13 فکنده زلزله در خلق ماسوی (صامت) دمیده بر سر خود خاک زین عزا میکرد