- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دارد امید دانهٔ گندم مگر از کهکشان دارد
2 چه گویم با چنان شوخی که در نظارهٔ اول خدنگ ناز و چشم مست و تیغ بی امان دارد
3 به جان طور آتش از تجلای تو پیدا شد ز دست توست هر داغی که در دل آسمان دارد
4 ز بیداد تو در پیش که گویم چون تو می دانی دلم از خنجر ناز تو زخم بی نشان دارد
5 سعیدا هر کمالی را زوالی در کمین باشد که هر سودی که ماه نو کند آخر زیان دارد