بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام از جامی غزل 308

جامی

جامی

جامی

بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام

1 بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام ماهیت جمال تو اینست والسلام

2 مستغرق مشاهده آن دو رخ شدم زان فارغم که ماه کدام است و خور کدام

3 زلفت چو سایه از سر سروت فتد به خاک بادم به فرق سایه سرو تو مستدام

4 شیخان نارسیده چه دانند قدر عشق کم جوی طعم پختگی از میوه های خام

5 از زرق و حیله دام به هر سو نهاده اند تا آورند مرغ دل جاهلی به دام

6 درتنگنای صورت تقلید مانده است زاهد پی محافظت اعتقاد عام

7 جامی که پی به مشرب تحقیق برده است رغم عوام را به کف خود نهاده جام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر