- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دین بار در پیچیدهام هذا جنون العاشقین
2 دی طبیب آمد به پرسش بر سر بالین من گفت بینم زحمت تو گفتمش زحمت مبین
3 پیش لب خال سیه را آن دو رخ گر جای داد سادگی باشد مگس را بر شکر کردن امین
4 چون روی ای نیر از آن ترکش روان منشین بخاک و به قد بار میمانی با بر جان نشین
5 لطف اندامت که پیراهن به دامن می نهفت ترسم از ساعد که ننهد در میان با آستین
6 آستین بوست چو کس را بر نمی آید ز دست دامن از ما خاکیان چون زلف باری در مچین
7 با نشان در پیش تیغم یا نشین پیش کمال من نخواهم عمر بی تو با چنان کن با چنین