فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

در پا مریز حلقهٔ زلف بلند از فروغی بسطامی غزل 299

غزل 299 ام از 549 غزلیات

در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش

1 در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش ترسم خدا نکرده شوی پای‌بند خویش

2 منت خدای را که به تسخیر ملک دل حاجت بدان نشد که بتازی سمند خویش

3 حیف است بر لب تو رساند لبی رقیب کالوده مگس نتوان کرد قند خویش

4 یا از شکنج طره کمندی به ره منه یا رحمتی به آهوی سر در کمند خویش

5 با ناله در غم تو ز بس خو گرفته‌ام آسوده‌ام به نالهٔ ناسودمند خویش

6 مشکل شده‌ست کار من از عشق روی تو لیکن چه چاره با دل مشکل‌پسند خویش

7 خون می‌چکد ز غنچه به کارش اگر کنی شیرین تبسمی ز لب نوش‌خند خویش

8 شوق سپند خال تو کرد آن چه با دلم مجمر نکرده ز آتش خود با سپند خویش

9 ای شه سوار حسن فروغی اسیر تست غافل مشو ز خاک گرفتار بند خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش

شاعر شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش فروغی بسطامی می باشد.

شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش چیست ؟

قالب شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش غزل است

مضمون اصلی شعر در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر