- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر این درد دل من به دوایی برسد عاقبت ناله شبگیر بجایی برسد
2 آخر این سینه دلگیر غم آباد مرا روزی از روزنه غیب صفایی برسد
3 بر درت شب همه شب یاوه در آنم چو جرس تا بگوشم مگر آواز درآیی برسد
4 بجز از عمر چه شاید که نثار تو کنم؟ که به عمری چو تو شاهی به گدایی برسد
5 پای را باز مگیر از سرم ای دوست که دست گر به هیچم نرسد، خود به دعایی برسد
6 عمر بر باد هوا دادهام و میترسم که به گلزار تو آسیب هوایی برسد
7 سر پابوس تو دارم من و هیهات کجا به چنان پایه، چنین بیسر و پایی برسد؟
8 رویم از دیده به خون تر شد و میدانستم که به روی من ازین دیده بلایی برسد
9 با جفا خو کن و با درد بساز ای سلمان! کین نه دردی است که هرگز به دوایی برسد