1 آخر دل من به وصل پیروز نشد شایستهٔ صحبت دلافروز نشد
2 دردا که به عشوه روز عمرم زغمش شب گشت و شب فراق او روز نشد
1 آنرا که غمت ز در درآید مقصود دو عالمش برآید
2 در پای تو هرکه کشته گردد از کل زمانه بر سر آید
1 هرچند به جای تو وفا دارم هم از تو توقع جفا دارم
2 در سر ز تو همچنان هوس دارم در دل ز تو همچنان هوادارم
1 جمالت بر سر خوبی کلاهست بنامیزد نه رویست آن که ماهست
2 تویی کز زلف و رخ در عالم حسن ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست