- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ابتدای دردت هر درد را نهایت عشق ترا نه آخر شوق ترا نه غایت
2 ذوق عذاب تا کی بیگانه را چشانی از رحمت تو ما را هست این قدر شکایت
3 در ماجرای عشقت علم و عمل نگنجد آنجا که قصه تست چه جای این حکایت
4 در پیش دانش تو چون طفل راه نادان پیران با کرامت مردان با ولایت
5 کنه تو نی نبی را معلوم و نی ولی را معلوم این قدر شد از جبرئیل و آیت
6 گر دفتر حدیثم پرخون دل نبودی این گفته ها نکردی در هر دلی سرایت
7 دانی کمال چون رست از تیره روزگاران سر بر زد آفتابی از مشرق عنایت