-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آن ساعت که به گرد تو ای خودکام میگردم دعا میگویم و، آماده دشنام میگردم!
2 کجا تاب شنیدن داری از قاصد پیامی را که من از گفتنش بیصبر و بیآرام میگردم؟!
3 نمیآید اجل سوی من و، میگوید این: مسکین ز درد هجر خواهد مرد و، من بدنام میگردم
4 ندارد احتیاج دام، صیادی که من دارم؛ من آن صیدم، که چون صیاد بینم، رام میگردم
5 به شوق گل پریدم ز آشیان، آذر ندانستم که زود از بیپر و بالی، اسیر دام میگردم