شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد از جامی غزل 103

شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد

1 شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد که وقت عشرت رندان باده نوش آمد

2 نهاد بر لب تو جام ارغوانی لب ز رشک خون دل ارغوان به جوش آمد

3 جزای بی عمل از شیخ خودفروش مجوی که این معامله از پیر میفروش آمد

4 مباش بیهده منکر خروش صوفی را که در خروش به فرموده سروش آمد

5 به عیش دوش زدم با تو باده دوش به دوش چه ذوقها که به جانم ز عیش دوش آمد

6 به عور بی سر و پا کن حواله خلعت عشق که این لباس نه بر قد خرقه پوش آمد

7 تو نوشکفته گلی عندلیب تو جامی چرا ز نغمه شوقت چنین خموش آمد

عکس نوشته
کامنت
comment