1 شبها که دلم بی تو به فریاد آید وز روز وداع تو مرا یاد آید
2 گر راه دهم ز دیده صد دجله خون از خاک سپاهان سوی بغداد آید
1 الا یا مشعبد شمال معنبر بخاری بخوری و یا گرد عنبر
2 نه روحی ولیکن چو روحی مصفا نه نوری ولیکن چو نوری منور
1 کجا از دوزخ اندیشد تنی کز مهر تو سوزد چرا یاد بهشت آرد دلی کز مهرت افروزد
2 گر افلاطون شود زنده شود شیدا و چون بنده ز عشق آن لب و خنده زلفظش ابجد آموزد
1 گر تو پنداری که عشقم هر دم افزون نیست هست یا دلم در دوری روی تو پر خون نسیت هست
2 ور ترا شبهت بود کاندر فراقت بردلم هر شب از خیل عنا وغم شبیخون نیست هست