نیمه شب آن مه چو از حجاب از آشفتهٔ شیرازی غزل 344

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

نیمه شب آن مه چو از حجاب برآمد

1 نیمه شب آن مه چو از حجاب برآمد عقل گمان کرد کافتاب برآمد

2 کاوش مژگان چنان بسینه اثر کرد کز گل قبرم پر عقاب برآمد

3 تا که گریزند مهر و ماه چو خفاش پرده بیفکند و از نقاب بر آمد

4 جوش زنان ریخت می زچشم صراحی آتش افروخته از آب برآمد

5 من پی قاتل دوان بشهر که ناگاه ساعد سیمین بخون خضاب برآمد

6 باد بیک سو فکند زلف سیاهش برق جهان سوز از سحاب برآمد

7 سیخ کبابش بدست بود و بیفکند دود دل من چو از کباب برآمد

8 تازه جوانی زسحر غمزه جهان سوخت الحذر از جان شیخ و شاب برآمد

9 گو بفلاطون خم نشین که سحرگاه صد خمم از جرعه ی شراب برآمد

10 خواب حرام است و فتنه آمده بیدار ترک سیه مست من زخواب برآمد

11 نوبت سلطان غیب صاحب عصر است شحنه عدلش باحتساب برآمد

12 محتسب از حکم اوست خسرو ایران زآنکه جوان بخت و کامیاب برآمد

13 خاک شد آشفته لیک طایر روحش گرد درو بام بوتراب برآمد

عکس نوشته
کامنت
comment