حباب آسا فتد از دیدهٔ از جویای تبریزی غزل 869

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشکم

1 حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشکم ز بس آهی نهان گردیده در هر قطره اشکم

2 گرفت از بس دلم از سردمهریهای او امشب بدامن بسته می ریزد چو گوهر قطرهٔ اشکم

3 به چشم خویش دیدم امتزاج آب و آتش را برون آورده تا از چاک دل سر قطرهٔ اشکم

4 از آن طبلی که خورد از دل طپیدن در شب هجران پرد از شاخ مژگان چون کبوتر قطرهٔ اشکم

5 ز بس اندوخت فیض نور از طور دلم جویا در گوش مه و خورشید شد هر قطرهٔ اشکم

عکس نوشته
کامنت
comment