- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشکم ز بس آهی نهان گردیده در هر قطره اشکم
2 گرفت از بس دلم از سردمهریهای او امشب بدامن بسته می ریزد چو گوهر قطرهٔ اشکم
3 به چشم خویش دیدم امتزاج آب و آتش را برون آورده تا از چاک دل سر قطرهٔ اشکم
4 از آن طبلی که خورد از دل طپیدن در شب هجران پرد از شاخ مژگان چون کبوتر قطرهٔ اشکم
5 ز بس اندوخت فیض نور از طور دلم جویا در گوش مه و خورشید شد هر قطرهٔ اشکم