از دل آشفتگان شرح پریشانی از سلیم تهرانی غزل 688

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

از دل آشفتگان شرح پریشانی بپرس

1 از دل آشفتگان شرح پریشانی بپرس گر سراغ سیل می گیری، ز ویرانی بپرس

2 گرچه او احوال من هرگز نپرسید از صبا از من آن بی مهر را چندان که بتوانی بپرس

3 شانه می آید به کار زلف در آشفتگی آشنایان را در ایام پرشانی بپرس

4 می روم از کویت، اما خون خود را می خورم گر ز من باور نداری، از پشیمانی بپرس

5 در جهان هر لحظه افزون می شود طول امل معنی این نکته را از موی زندانی بپرس

6 خانه زاد دودمان زلف خوبانم سلیم با محبت نسبت من گر نمی دانی بپرس

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر