-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر ای بیرحم حال ناتوان خود بپرس حرف محرومان خویش از محرمان خود بپرس
2 نام دورافتادگان گر رفته از خاطر تو نیز از فراموشان بینام و نشان خود بپرس
3 چون طبیب شهر گوید حرف بیماران عشق گر توان حرفی ز درد ناتوان خود بپرس
4 من نمیگویم بپرس از دیگران احوال من از دل بیاعتقاد بدگمان خود بپرس
5 شرح آن زاری که من بر آستانت میکنم از کسی دیگر مپرس از پاسبان خود بپرس
6 یا مپرس احوال من جائیکه باشد مدعی یا به تغییر زبان از هم زبان خود بپرس
7 محتشم بر آستانت از سگی خود کم نبود حالش آخر از سگان آستان خود بپرس