بگذر از سرخی رنگم که از آشفتهٔ شیرازی غزل 815

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

بگذر از سرخی رنگم که چو لاله در باغ

1 بگذر از سرخی رنگم که چو لاله در باغ داغ دار است دل و چهره زخون رنگینم

2 شست و شوئی کنم از آب در میخانه تا شوم پاک مگر پاکدلی بگزینم

3 دامن از گرد تعلق بفشانم چون سرو شوم آزاده و دامن زجهان برچینم

4 بر تو ننگ است جهان لیک بدل جلوه گری تا چه وسعت بود آیا بدل مسکینم

5 بسکه آشفته حدیث از خم زلف تو نوشت نافه ریزد چو غزال از قلم مشکینم

6 ید و بیضا کند از مدح یدالله چو کلیم معجز آمیز بود خامه سحر آگینم

7 شکوه از مدعیان جز بر داور نبرم تا کشد تیغ دو سر را و بخواهد کینم

8 گفته بود بتفاخر سگ کوی علیم فخر اینست اگر چند که کمتر زینم

9 رند و میخواره و قلاشم و آشفته شهر لیک جز مدحت حیدر نبود آئینم

عکس نوشته
کامنت
comment