- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عیان گر واقفی، بگذر ز عین «این تمشی؟ این تمشی؟ این این »؟
2 «نحن اقرب » گفت «من حبل الورید» مقصد عالم تویی در نشأتین
3 گر تو زینی دور باش از شین نفس هر دو با هم راست ناید زین و شین
4 تا ترا جهل جبلی غالبست وا ندانی شین را هرگز ز زین
5 سخت محرومی و بس بی بهره ای چون مسلط شد یزیدت بر حسین
6 شارب شرب خدا جان و دلست پیش خواجه سبلتست و شاریین
7 قاسمی را کی توانی دید راست؟ چونکه غالب گشت بر عین تو غین