- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشعث طماع عهد خود جمال قصه خوان آن که چون او طامعی در بحر و بر صورت نبست
2 جمریانش ناگهان کشتند و هر فردی که بود رست از اخذ و جهید آن خر گدای زرپرست
3 عقل چون تاریخ قتلش خواست از پیر خرد گفت هر فردی که بود از اشعث طماع رست