1 زاهد خمیده است چو چنگ و ملول نیست یک تار موی بر تن او بی اصول نیست
2 دارد ز مرشدان طریقت، خلیفه ها ایمن به شهرها نتوان شد که غول نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار
2 ای من و بهتر ز من، بندهٔ فرمان تو گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟
1 شور دلها بود ترانه ما نمک دیده ها فسانه ی ما
2 دست پروردگان صیادیم قفس ماست، آشیانه ما
1 ای نگاهت به صید دل، بازی مژه ها جمله در سنان بازی
2 هر چه دل می بری به عشوه و ناز بی نیازا، نباز در بازی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به