- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک در جستن معشوق نه عاشق چالاک
2 تا روح مجرد نشد از قید علایق کی همچو مسیحا بتوان رفت برافلاک
3 کی نور تجلی جمال تو توان دید تا لوح دل از نقش دو عالم نشود پاک
4 من مست می عشق توام هرچه که هستم گر زاهد زراقم و گر عاشق بی باک
5 دلدار در آید بنهد رخت اقامت چون خانه دل پاک شود از خس و خاشاک
6 زاهد بره عشق چو عاشق دل و جان، باز کی راست شود کار ز تسبیح و ز مسواک
7 شو پست و بجو منصب عالی چو اسیری تو مرکز دور فلکی چونکه شدی خاک