چون دور شد از حسن رخت پرده از اسیری لاهیجی غزل 251

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

چون دور شد از حسن رخت پرده انوار

1 چون دور شد از حسن رخت پرده انوار شد گنج نهان فاش و عیان شد همه اسرار

2 گر دیده معنی بودت باز بینی کان یار عیانست درین صورت اغیار

3 تاکفر نهان گردد و پیدا شود ایمان گو پرده آن زلف برانداز ز رخسار

4 چون نیست شود هستی موهوم ز معلوم دانی به یقین هست یکی دیده و دیدار

5 زاهد شود از عشق رخت منکر مشاق بردار ز رخ پرده که تا آورد اقرار

6 خورشید جمال تو ز رخ پرده چو برداشت ذرات جهان محو شد از تابش انوار

7 جان واله و شیداست در انوار جمالش ای دل تو کجائی که ببینی رخ دلدار

8 اسرار حقیقت نکنی فاش بهر کس زنهار دلا پرده اسرار نگهدار

9 از دام بلا جان اسیری نشد آزاد تا شد بکمند خم زلف تو گرفتار

عکس نوشته
کامنت
comment