-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین که برده شراب لبت ز دست مرا مگر به دامن محشر برند مست مرا
2 چگونه از سرکویت توان کشیدن پای که کرده هر سر موی تو پای بست مرا
3 کبود شد فلک از رشک سربلندی من که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا
4 بدین امید که یک لحظه با تو بنشینم هزار ناوک حسرت به دل نشست مرا
5 به نیم بوسه توان صد هزار جان دادن از آن دو لعل میآلود میپرست مرا
6 کنون نه مست نگاه تو گشتم ای ساقی که هست مستی این باده از الست مرا
7 نشسته خیل غمش در دل شکستهٔ من درست شد همه کاری از این شکست مرا
8 خوشم به سینهٔ مجروح خویشتن یا رب جراحتش مرساد آن که سینه خست مرا
9 پرستش صنمی میکنم فروغی سان که عشقش از پی این کار کرده هست مرا