1 ای هنر از آتش تو بویا همچو عود وی فلک در خدمتت چون نیشکر بسته کمر
2 کار من با شکر و عود آمدست اندر زفاف وین محقر نزد آن مهتر نداردبس خطر
3 عود و شکر ده به من کین غم به من آن میکند کاب و آتش میکند پیوسته باعود و شکر
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جمالت بر سر خوبی کلاهست بنامیزد نه رویست آن که ماهست
2 تویی کز زلف و رخ در عالم حسن ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست
1 هر کرا با تو کار درگیرد بهره از روزگار برگیرد
2 به سخن لب ز هم چو بگشایی همه روی زمین شکر گیرد
1 دلبر هنوز ما را از خود نمیشمارد با او چه کرد شاید با او که گفت یارد
2 جانم فدای زلفش تا خون او بریزد عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **