1 دور وی چنین بود که رعناست طیره شده و روان پر درد
2 یک روی ز شرم دوستان سرخ یک روی ز بیم دشمنان زرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بوالفرج ای خواجه آزادمرد هجر و وصال تو مرا خیره کرد
2 دید ز سختی تن و جان آنچه دید خورد ز تلخی دل و جان آنچه خورد
1 ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد هزار رحمت بر شاه و اهل حضرت باد
2 من این نشاط که دیدم ز خلق در غزنین بدید خواهم تا روز چند در بغداد
1 هوای دوست مرا در جهان سمر دارد به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
2 ز بوته دل رویم همی کند چون زر ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **