عارفی گفت هر که یارم شد از جامی هفت اورنگ 36

عارفی گفت هر که یارم شد

1 عارفی گفت هر که یارم شد خصم جان امیدوارم شد

2 جوهر من مناسب خود یافت رویم از حق به جانب خود تافت

3 مرد حق زان که را بتر داند که دلش را ز حق بگرداند

4 وان که با من ز دشمنی زد دم دوستدار من اوست در عالم

5 رویم از خود بتافت در حق کرد قبله ام وجه حق مطلق کرد

6 که ازان به به پیش عاشق زار که کند روی او به جانب یار

7 دشمنان خدا به مذهب من دوستانند و دوستان دشمن

8 تا تو در بند نفس وسواسی دشمن خود ز دوست نشناسی

9 نیست بر رهروان ستمگاره هیچ دشمن ز نفس اماره

عکس نوشته
کامنت
comment