- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
اعرابی تهنیت قدوم کریمی از رؤسای عرب را قصیده ای گفت و بر وی خواند و در آخر گفت: ,
2 امدد الی یدا تعود بطنها بذل النوال و ظهرها التقبیلا
یعنی: دراز کن به سوی من دستی را که کف وی عادت کرده است به بخشش زر و مال و پشت او به تقبیل اهل حاجت و سؤال. آن کریم دست به سوی وی دراز کرد، چون ببوسید بر وجه طیبت گفت: موهای لب تو دست مرا بخراشید. ,
اعرابی گفت: پنجه شیر ژیان را از خار درشت خارپشت چه زیان؟ آن کریم را این کلمه بسیار خوش آمد، گفت: که این کلمه پیش من از آن قصیده خوشتر است! بفرمود تا وی را در برابر قصیده هزار درم دادند و در برابر آن کلمه سه هزار درم. ,
5 آن را که به مدحت ز فلک سرگذرانید چون نیست سخندان بود از جمله فروتر
6 دانی که سخندان که بود؟ آن که بداند به را ز نکو باز و نکو را ز نکوتر