زحال من چسان آگاه گردد از جویای تبریزی غزل 876

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم

1 زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم

2 چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم

3 بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی نگین دان چشم پرخونی شود از پهلوی نامم

4 بجسم نازکش ترسم که سنگینی کند جویا قبا از نکهت گل گر کند در بر گل اندامم

عکس نوشته
کامنت
comment