-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کسی یار کسی، تو از من دلباخته گل ز بلبل، شمع از پروانه سرو از فاخته
2 از دگر یاران ندارم چشم یاری، چون مرا چشم زخم روزگار از چشم یار انداخته
3 سرو، سر از باغ بیرون کرد، کت بیند خرام؛ خلق، پندارند کز شوکت سری افراخته
4 باز امشب، نوبت زاری است ای مرغ سحر ناله یی سر کن، که ضعفم از زبان انداخته!
5 ای که گفتی: بعد ازین کار تو راخواهیم ساخت فکر دیگر کن، که هجران کار ما را ساخته!
6 بسکه از زخم خدنگ او بخود بالیده ام در میان کشتگانم دیده و نشناخته!
7 گر بسر وقت اسیران میروی، وقت است وقت کآذر امشب خانه از نامحرمان پرداخته