- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه آئین حقیقت نشناسد ز مجاز در سراپرده رندان نشود محرم راز
2 یا که بیهوده مران نام محبت به زبان یا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز
3 مگذارید قدم بیهده در وادی عشق کاندر این مرحله بسیار نشیب است و فراز
4 آنقدر حلقه زنم بر در میخانه عشق تا کند صاحب میخانه به رویم در باز
5 دم غنیمت بود ای دوست در این دم زیرا آنچه از عمر ز کف رفت دگر ناید باز
6 هرکه شد معتکف اندر حرم کعبه دل حاش لله که شود معتکف کوی مجاز
7 بهتر از جنت و حور است همانا وحدت وصل دلدار و لب جوی و می و نغمه ساز