هرکه آئین حقیقت نشناسد از وحدت کرمانشاهی غزل 36

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

هرکه آئین حقیقت نشناسد ز مجاز

1 هرکه آئین حقیقت نشناسد ز مجاز در سراپرده رندان نشود محرم راز

2 یا که بیهوده مران نام محبت به زبان یا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز

3 مگذارید قدم بیهده در وادی عشق کاندر این مرحله بسیار نشیب است و فراز

4 آنقدر حلقه زنم بر در میخانه عشق تا کند صاحب میخانه به رویم در باز

5 دم غنیمت بود ای دوست در این دم زیرا آنچه از عمر ز کف رفت دگر ناید باز

6 هرکه شد معتکف اندر حرم کعبه دل حاش لله که شود معتکف کوی مجاز

7 بهتر از جنت و حور است همانا وحدت وصل دلدار و لب جوی و می و نغمه ساز

عکس نوشته
کامنت
comment