1 هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح
2 چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح با غیر تو آخر آیدش وصل مباح
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد