1 هر نکته که از گفتن آن بیم گزندست از دشمن و از دوست نهان دار چو جانش
2 هر گاه که خواهی بتوان گفت و چو گفتی هر وقت که خواهی نتون کرد نهانش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چون نگارم گوی مه از غالیه چوگان کند عاشقانرا دل زغم چون گوی سرگردان کند
2 گر نسیم صبحدم بر خاک کویش بگذرد قیمت مشک ختائی در جهان ارزان کند
1 این منم باز که در باغ بهشت افتادم وز سفر کآن بحقیقت سقرست آزادم
2 این نه خوابیست که می بینم اگر پنداری کز پس آنهمه اندوه چنین دلشادم
1 ساقی الاصحاب مائا بارقا کالنار هات لا تدافعنی و سافحنی به واذکر ولات
2 ای برخ مانند آتش وی بلب آب حیات کشتئی میران ز دریای غم ار خواهی نجات
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به