1 هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد و اندر لب و دندان چو شکر گیرد
2 گر باز نهد بر گلوی کشتهٔ خود از ذوق لبش زندگی از سر گیرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 معشوقه لطیف و چست و بازاری به عاشق همه با ناله و با زاری به
2 گفتا که دلت ببردهام باز ببر گفتم که تو بردهای تو باز آری به
1 افسوس که اطراف گلت خار گرفت زاغ آمد و لاله را به منقار گرفت
2 سیماب زنخدان تو آورد مداد شنگرف لب لعل تو زنگار گرفت
1 لاله چو پریر آتش شور انگیخت دی نرگس آب شرم از دیده بریخت
2 امروز بنفشه عطر با خاک آمیخت فردا سحری باد سمن خواهد بیخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **